دل تنگی یا غرغرهای شبانه
سه شنبه, ۳۰ مرداد ۱۴۰۳، ۱۰:۲۰ ب.ظ
دلم برای خودم تنگ شده است. برای آنچه بودم. برای آنچه میکردم. دلم برای آرزوهایی که داشتم - و هنوز هم دارم - تنگ شده است.
خیلی تغییر کردهام، اما نه آن تغییری که باید. و در عین همه این تغییر کردنها، ثابت ماندهام. شبیه کسی که روی تردمیل دویده است. هزاران متر رفته و اما هنوز همان جایی است که بود.
دلم میخواست و میخواهد که تمام کنم هر چه ناتمامها را، بروم هر چه نرفتهها را، ببینم هر چه ندیدهها را، بخوانم هر چه نخواندهها را.
دلم میخواهد رها شوم از هر چه مرا دور کرده از خودم، دلم میخواهد خودم را پیدا کنم. آن خودی که باید باشم، نه آن خودی که هستم.
- ۰ نظر
- ۳۰ مرداد ۰۳ ، ۲۲:۲۰