کلمه

دفتری برای یادداشت های پراکنده

کلمه

دفتری برای یادداشت های پراکنده

کلمه

او بود و جز او نبود.
خواست تا بود خود بنماید؛
پس،
گفت (نوشت) . . .
و چنین بود که "کلمه" پدید آمد.
_____________
هر چه اینجاست،
از خواندنی و دیدنی و شنیدنی، به نام حقیر سند بزنید...
مال غیر را به نام صاحبش خواهم نوشت.

سید علیرضا حسینیان

پیام های کوتاه
  • ۲۱ بهمن ۹۸ , ۰۰:۰۶
    دوری
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۵
    تعارض
آخرین مطالب

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۶ ثبت شده است

پایان بیست و هفت

چهارشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۳۷ ق.ظ
تمام شد!
یک سال دیگر هم گذشت و من همچنان ایستاده‌ام در ناکجاآباد این مسیر، حیران و سردرگم در خود، گیج و گنگ در خویشتن.
نه آن کرده‌‌ام که باید و نه آن بوده‌ام که شاید . . . 
و در این میان کیست مقصرتر از من؟ و کیست جبران کننده جز من؟
روزها و شب‌ها گذشت و مرگ نزدیک‌تر شد و کوله بار خالی‌تر و دست‌ها به گدایی بلندتر.
قدر باید دانست فرصت‌ها را که چون ابر در گذرند.

تنها نفسی باقی است . . .
آن هم به یمن اجازه حضرت دوست
باشد که خود یاری کند و دست گیرد و گره از جان و معرفت باز کند . . . 
  • S.A.R.H

مراقبت

سه شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۶، ۰۹:۰۸ ب.ظ

نشد!

و وقتی فکر می‌کنم چرا نشد، جز یک دلیل اصلی، علت دیگر نمی‌یابم.

. . .

دو سال  پیش بود به گمانم، عزیزی گرانقدر که دلتنگ دیدارش هستم - و شرمسار و خجل هم - خواسته‌ای خواست از این بنده کمترین برای انجام کاری به جهت اتمام رساله‌اش و من، به دلیل تنبلی و سستی و بی­همتی و هزار صفت این چنین ، آن خواسته را

- علی رغم قولی که داده بودم و وعده­ای که کرده بودم - به انجام نرساندم.

دیروز که خود، به دلیلی مشابه و در جریان فراغت از تحصیل، گره در کارم افتاد و آن کار که باید، صورت نپذیرفت ،

یادم افتاد که وعده­ی عمل نکرده و قول وفا نکرده چه آفت­ها که می­تواند به بار بیاورد و چه گره­ها که می تواند در کار بیاندازد!

. . .

فی الحال، در یافتم که راه­های نیمه رفته و کارهای به انجام نرسیده و قول­های روی زمین مانده، و هر چه اثر و تأثیر و تأثر از این­ها که در زندگی یافت می­شود و به چشم ­می­آید و حتی نمی­آید، همه ریشه هم در همان­هایی دارد که عرض شد:

سستی و تنبلی و بی­همتی و هزار صفت این چنین


باشد که خداوند رهایی‌مان بخشد از هر چه این چنین صفتی . . .


  • S.A.R.H

تباهی

يكشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶، ۰۵:۲۴ ب.ظ

آن قدیم‌تر‌ها دستم بیشتر به نوشتن می‌رفت.

راحت‌تر می‌نوشتم، سریع‌تر و بهتر.

اما این روزها نه، 

هر چه می‌نویسم را پاک می‌کنم.

اصلا دلم به نوشتم نمی‌رود.

دستم همراهی نمی‌کند،

کاغذ و قلم هم،

بی حوصله‌ام در نوشتم، در خواندن، در دیدن و  در هزار چیز دیگر .

نوشتن آرزوی من بود،

خودم، با دستان خودم، آرزویم با به باد دادم، مثل هزار چیز دیگر .


  • S.A.R.H

نفس عمیق

يكشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۶، ۰۸:۰۴ ق.ظ
مثل همیشه شروع میکنم به نوشتن، مطلب که تمام میشود، همه را انتخاب میکنم و دکمه حذف را فشار میدهم.
این کار هر روز من است:  چند خط نوشتن، خواندن و حذف کردن.

غرقم در روزمرگی های بیهوده و بی انتها.
اسیر در چهارچوب های خود خواسته و بی دری که نه حال فرار دارم و نه حال تغییر.
گرفتار طوفان افکار از هر سو برخاسته،
گرفتار خویشتن.
گرفتار سستی و بی حرکتی،

نه شما را نفعی است در خواندن و نه مرا سودی است در گفتن.
تنها مرهمی موقت برای زخمی عمیق.

و باز همه را اتنخاب میکنم و دکمه حذف را فشار میدهم و . . . 
  • S.A.R.H