مراقبت
نشد!
و وقتی فکر میکنم چرا نشد، جز یک دلیل اصلی، علت دیگر نمییابم.
. . .
دو سال پیش بود به گمانم، عزیزی گرانقدر که دلتنگ دیدارش هستم - و شرمسار و خجل هم - خواستهای خواست از این بنده کمترین برای انجام کاری به جهت اتمام رسالهاش و من، به دلیل تنبلی و سستی و بیهمتی و هزار صفت این چنین ، آن خواسته را
- علی رغم قولی که داده بودم و وعدهای که کرده بودم - به انجام نرساندم.
دیروز که خود، به دلیلی مشابه و در جریان فراغت از تحصیل، گره در کارم افتاد و آن کار که باید، صورت نپذیرفت ،
یادم افتاد که وعدهی عمل نکرده و قول وفا نکرده چه آفتها که میتواند به بار بیاورد و چه گرهها که می تواند در کار بیاندازد!
. . .
فی الحال، در یافتم که راههای نیمه رفته و کارهای به انجام نرسیده و قولهای روی زمین مانده، و هر چه اثر و تأثیر و تأثر از اینها که در زندگی یافت میشود و به چشم میآید و حتی نمیآید، همه ریشه هم در همانهایی دارد که عرض شد:
سستی و تنبلی و بیهمتی و هزار صفت این چنین
باشد که خداوند رهاییمان بخشد از هر چه این چنین صفتی . . .
- ۹۶/۱۱/۱۷