دوست داشتن
نه این است که به لفظ و عبارت، به زبان و گفتار و به هر چه ظاهر میتوان دوست داشت و نشان داد دوست داشتن را؛
که دوست داشتن، مسئولیتی است بس سنگین. باری است بس سترگ. مرد میخواهد و مردانگی برای به دوش کشیدنش!
دوست داشتن نه کاری است پاره وقت و موقت که مسئولیتی است دائم و همیشگی. در هر حال و هر زمان و هر مکان.
بذر است. باید که مراقبتش، باید که نگهداریش. باید که آفتاب بود و آبش.
کودک است. باید که به چشم جای دادنش، به دل مأوا و مأمن دادنش.
به جان و دل، به ظاهر و باطن، به هر چه میتوان باید که نشان داد دوست داشتن را.
باید که ایستاد و حفظش کرد، بزرگش کرد، به بلوغش رساند.
باید که جوشیدش، باید که باریدش، باید که جاری اش کرد.
و البته باید که زدودش از هر چه پلشتی و ناپاکی، از هر چه غیریت و بیگانگی، از هر چه ناراحتی و دلافسردگی.
دوست داشتن را زلالی معنا میدهد، شفافیت و آئینهگی، پاکی و طراوت، خنکی و حلاوت.
. . . که دوست داشتن، مسئولیتی است بس سنگین. باری است بس سترگ.
مرد میخواهد و مردانگی برای به دوش کشیدنش!
- ۹۴/۱۲/۲۴