کلمه

دفتری برای یادداشت های پراکنده

کلمه

دفتری برای یادداشت های پراکنده

کلمه

او بود و جز او نبود.
خواست تا بود خود بنماید؛
پس،
گفت (نوشت) . . .
و چنین بود که "کلمه" پدید آمد.
_____________
هر چه اینجاست،
از خواندنی و دیدنی و شنیدنی، به نام حقیر سند بزنید...
مال غیر را به نام صاحبش خواهم نوشت.

سید علیرضا حسینیان

پیام های کوتاه
  • ۲۱ بهمن ۹۸ , ۰۰:۰۶
    دوری
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۵
    تعارض
آخرین مطالب

چیزی شبیه مردن

يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۹، ۱۱:۳۳ ق.ظ

به روزمرگی رسیدم.

و این یعنی چیزی شبیه مردن.

یعنی تکرار،

یعنی رفتن و نرسیدن، چرخیدن به دور خود.

 

  • S.A.R.H

عجایب

سه شنبه, ۲۷ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۱۲ ب.ظ

کار دنیا عکس شده.

طلبکار باید از بدهکار مخفی شود!

شاکی منم، طلبکار منم، آن که حق دارد گله کند، قهر کند، عصبانی و ناراحت باشد، منم.

اما:

خسته ام مثل یتیمی که از او فرفره ای
بستانند و به او فحش پدر هم بدهند

(حامد عسکری)

 

  • ۰ نظر
  • ۲۷ خرداد ۹۹ ، ۲۱:۱۲
  • S.A.R.H

گاوشدگی

جمعه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۹، ۰۶:۰۹ ب.ظ

گاو نُه من شیر شنیدین تا حالا؟

یه اتفاقی افتاد که بهم گفت نه تنها شیرارو ریختی، که تر زدی به همه چی!

راست می‌گفت...

  • ۰ نظر
  • ۲۳ خرداد ۹۹ ، ۱۸:۰۹
  • S.A.R.H

تحیر

چهارشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۹، ۱۰:۳۱ ق.ظ

در میانه چند ضلعی عقل، احساس، شرع، اخلاق، عرف، من و تو،

نقطه تعادل کجاست؟

  • ۰ نظر
  • ۲۱ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۳۱
  • S.A.R.H

تخریب ابلهانه، ساخت عاقلانه

يكشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۹، ۰۲:۲۴ ب.ظ

به اندازه چند سال خراب کرده‌ام؛

انگار کن که زلزله‌ای مدام و بی‌وقفه.

اینجا و اکنون، این حجم از آوار را، این حجم از تخریب را،

این بنای فروریخته را،

چگونه دوباره ساختن، دوباره بنا کردن، دوباره آباد کردن،

نه می‌دانم، نه می‌توانم.

دست نیاز و استمداد فقط به سوی تو دراز می‌کنم ای قادر بر هر کار و پوشاننده هر خطا.

  • ۰ نظر
  • ۰۴ خرداد ۹۹ ، ۱۴:۲۴
  • S.A.R.H

چو چاه ریخته، آوار می شوم بر خویش ...

شنبه, ۲۴ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۵۶ ق.ظ

آن حکایت که یکی بر سر شاخ بن می‌برید را شنیده‌ای حتما؛

آنکس منم.
انگار کن کسی را که به خیال خود، خشت روی خشت می‌گذارد به امید ساختن، اما خشت از ستون بر می‌دارد برای ساختن دیوار؛
آن کس منم.
انگار کن کسی که آتشی افروخته است برای گرم شدن، اما سرمایه‌اش را می‌سوزاند؛
آن کس منم.
گویند رو سیاهی به ذغال می‌ماند،
سیاهیِ آن ذغال منم.

  • ۰ نظر
  • ۲۴ اسفند ۹۸ ، ۰۱:۵۶
  • S.A.R.H

چیزهایی هست که نمی‌دانی . . . که نمی‌دانم!

جمعه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۸، ۰۷:۰۲ ب.ظ

مرا نه زبانی است برای گفتن، نه توانی،

که نه محرمی هست برای شنیدن، نه مجالی.

هر چه حرف را،

در دلم، انبار می‌کنم.

 

  • S.A.R.H

دوری

دوشنبه, ۲۱ بهمن ۱۳۹۸، ۱۲:۰۶ ق.ظ
وضعیت غریبی است. مثلش را تا کنون تجربه نکرده ام.
بی خبرم از همه جا، از همه کس.
نگرانم و مضطرب، پریشانم و سردرگم.
تنها مجازم به سکوت و صبر.
  • S.A.R.H

آشفتگی

سه شنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۸، ۰۴:۳۳ ق.ظ

اگر روی لنز دوربینت لکه‌ای باشد، یا اگر شیشه‌ی عینکت ترک داشته باشد، هر چه ببینی، هر تصویر که ثبت کنی دارای شکستگی و لک و رنگ است. فاصله دارد از واقعیتی که هست. نیست آنچه که باید.

صداقت و اعتماد هم اگر ضربه خورد، اگر شکست، اگر از زلالی و شفافیت دور شد، همه چیز، علی‌رغم صحت و راستی‌اش، جور دیگری دیده خواهد شد، وای به حالی که خالی باشد از صداقت و صحت...

  • S.A.R.H

تردید

دوشنبه, ۹ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۳۱ ق.ظ

خسته‌ام ...

خسته‌ام از پنهان کاری، خسته‌ام از راست و دروغ‌ های در هم تنیده، خسته‌ام از این هوای مه گرفته، خسته‌ام از خود در هم شکسته.

گویند میان راست و دروغ، چهار انگشت فاصله است، آن‌چه دیده‌ای و آن‌چه شنیده‌ای؛ 

من به این هر دو، بد گمان شده‌ام ...

  • S.A.R.H