بحران
چهارشنبه, ۱۸ فروردين ۱۳۹۵، ۰۷:۴۹ ب.ظ
نوشتن را نمیتوانم، ننوشتن را هم.
قلم به دست . . . واژه و عبارت و جمله . . . و باز هم نمی کنند آنچه را که باید و نیستند آنچنان که شاید.
غوغای حرف و فکر و خیال، هیاهوی واژه و لفظ و عبارت، طوفان می کند وجودم را، آشوب می کند دلم را اما . . .
افسوس که راهی نیست به ساحل امن نوشتن، مجالی نیست برای گفتن و مأوایی نیست برای آرام گرفتن. که معنای درون را ظرف برون شایسته نباشد و کیل واژه را، به میزان فکر و خیال راه نی.
و مرا باید که نوشتن . . .
قلم به دست . . .
حرف به حرف . . .
واژه به واژه . . .
آتشی شعله می کشد به دل.
قلم به دست . . . واژه و عبارت و جمله . . . و باز هم نمی کنند آنچه را که باید و نیستند آنچنان که شاید.
غوغای حرف و فکر و خیال، هیاهوی واژه و لفظ و عبارت، طوفان می کند وجودم را، آشوب می کند دلم را اما . . .
افسوس که راهی نیست به ساحل امن نوشتن، مجالی نیست برای گفتن و مأوایی نیست برای آرام گرفتن. که معنای درون را ظرف برون شایسته نباشد و کیل واژه را، به میزان فکر و خیال راه نی.
و مرا باید که نوشتن . . .
قلم به دست . . .
حرف به حرف . . .
واژه به واژه . . .
آتشی شعله می کشد به دل.
- ۹۵/۰۱/۱۸