کلمه

دفتری برای یادداشت های پراکنده

کلمه

دفتری برای یادداشت های پراکنده

کلمه

او بود و جز او نبود.
خواست تا بود خود بنماید؛
پس،
گفت (نوشت) . . .
و چنین بود که "کلمه" پدید آمد.
_____________
هر چه اینجاست،
از خواندنی و دیدنی و شنیدنی، به نام حقیر سند بزنید...
مال غیر را به نام صاحبش خواهم نوشت.

سید علیرضا حسینیان

پیام های کوتاه
  • ۲۱ بهمن ۹۸ , ۰۰:۰۶
    دوری
  • ۳۰ ارديبهشت ۹۸ , ۰۲:۱۵
    تعارض
آخرین مطالب

۲ مطلب در شهریور ۱۴۰۲ ثبت شده است

روز‌مُردگی

سه شنبه, ۲۱ شهریور ۱۴۰۲، ۱۲:۱۳ ق.ظ

قدیم‌ترها بیشتر می‌نوشتم، هر وقت دلم می‌گرفت می‌نوشتم. هر موقع حال خوبی نداشتم می‌نوشتم. نوشتن انگار برایم مسکنی بود که سبک شوم. راهی بود که تخلیه شوم. رها شوم از رنج لحظه‌های غم.

این روزها، و بلکه این ماه‌ها و شاید حتی این سال‌ها، دور شده‌ام از نوشتن. انگار که فاصله افتاده است میان من و کلمات. انگار که قهر کرده‌اند واژه‌ها. 

نمی‌دانم. شاید مشکل جای دیگری است. انگار بی‌حس شده‌ام، سِر شده‌ام. جوری که حتی برای آرامش خودم هم تلاشی نمی‌کنم.

خسته‌ام، خیلی خسته. گیج و گنگ و مبهوت. شبیه گم شده‌ای در بیابان که نه راه می‌داند و نه آب و غذایی دارد و نه حتی امیدی برای نجات.

ذهنم مشوش است. مثل کلافی گره خورده. گرهی که به دندان هم امیدی نیست برای باز کردنش.

خسته‌ام، بی‌حوصله، بی‌حال، بی‌تمرکز، بی‌حس، بی‌انگیزه، بی‌امید.

دچار روزمرّگی شده‌ام، هفته‌مرّگی، ماه‌مرّگی؛ نه، اصلا انگار دچار لحظه‌مرّگی شده‌ام. نمی‌دانم، شاید هم روز‌مُردگی.

دور مانده‌ام از آرزوهایم، عقب مانده‌ام از آنچه می‌خواستم، جا مانده‌ام از اصل آنچه دنبالش بودم و سرگرم شدم به حاشیه‌ها...

قرار ما این نبود. قرار من نه با خودم نه با هیچ کس دیگری این نبود. بد قولی کردم، بد عهدی کردم، خراب کردم...

آه...

------

آه! مِن قِلَّةِ الزّادِ، و طُولِ الطَّریقِ، و بُعدِ السَّفَرِ، و عَظیمِ المَورِدِ!  (امیرکلام  علیه‌السلام)

  • ۰ نظر
  • ۲۱ شهریور ۰۲ ، ۰۰:۱۳
  • S.A.R.H

حق الناس

دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۴۰۲، ۱۱:۴۱ ب.ظ

در میان تمامی ادیان و مذاهب و آیین‌ها سخنی هست واحد، که به بیان‌های مختلف گفته شده است:

«هر چه برای خویش، خوش داری برای دیگران هم خوش بدار و هر چه برای خویش، ناخوش می‌داری، برای دیگران هم ناخوش بدار.»

‏از سوی دیگر، متفکران، تعامل و ارتباط و مسئولیت آدمی را در چهار نسبت بیان کرده‌اند:

+ نسبت به خدا (امر قدسی، معنویت)

+نسبت به خود

+ نسبت به دیگران

+ نسبت به طبیعت

جمع این دو سخن -خصوصا در نسبت‌های سومی و چهارمی- در میدان حرف، سهل است و در وادی عمل، صعب.

‏به تعبیر دیگر، معنای آن سخن واحد، رعایت حق دیگری‌ است و احترام به او،

چه انگار که او، تویی.

در تعامل و ارتباط، در انجام مسئولیت و کار، در سخن گفتن و حرف شنیدن، در کسب و کار، در تعلیم و تربیت، و در هر چه که خود می‌خواهی و می‌کنی و دوست داری،

او را جای خودت ببین و بدان.

اگر کاسبی، خریدار باش،

اگر معلمی، دانش‌آموز باش،

اگر کارمندی، ارباب رجوع باش،

اگر راننده‌ای، مسافر باش،

اگر والدی، فرزند باش،

اگر حاکمی، رعیت باش!

ببین اگر تو بودی، دوست داشتی چگونه با تو تعامل کنند، برای او همان کار کن،

یا از چه ناخشنود می‌شدی، آن کار مکن.

‏اگر چنین کردی و چنین بودی،

و اگر همگان چنین کردند و چنین بودند،

اختلاف و ناراحتی و خلاف و بی‌قانونی جایی برای حیات نداشت.

این‌ها به حرف، آسان است و شدنی، که اگر بشود، چه شود!

اما در وادی عمل، دشوار است و سخت شدنی.

البته که هستند کسانی که چنین زیسته‌اند.

این یک نسبت و روایت است از حق‌الناس،

و البته که مصادیق آن بسیار است و هر کس، خود بهتر می‌داند چیست و می‌تواند که مراعات کند حق دیگران را.

تمام.

  • ۰ نظر
  • ۲۰ شهریور ۰۲ ، ۲۳:۴۱
  • S.A.R.H